از من به دخترم

درباره الی..

از من به دخترم

درباره الی..

آرزوی نقش بر آب

در من غم بیهودگیها می زند موج 

در تو غرور از توان من فزونتر 

در من نیازی می کشد پیوسته فریاد 

در تو گریزی می گشاید هر زمان پر

***

ای کاش در خاطر گل مهرت نمی رست 

ای کاش در من آرزویت جان نمی یافت 

ای کاش دست روز و شب با تار و پودش 

از هر فریبی رشته عمرم نمی بافت

***

اندیشه روز و شبم پیوسته این است  

‌من بر تو بستم دل ؟ 

دریغ از دل که بستم 

افسوس بر من، گوهر خود را فشاندم 

در پای بتهائی که باید می شکستم

***

ای خاطرات روزهای گرم و شیرین 

دیگر مرا با خویشتن تنها گذارید 

در این غروب سرد دردانگیز پائیز 

با محنتی گنگ و غریبم واگذارید

***

اینک دریغا آرزوی نقش بر آب 

اینک نهال عاشقی بی برگ و بی بر 

در من،

غم بیهودگیها می زند موج 

در تو،

غروری از توان من فزونتر

                          

عمر رفته..

چون بلبل مست راه در بستان یافت 

 

روی گل و جام باده را خندان یافت 

 

آمد به زبان حال بر گوشم گفت 

 

دریاب که عمر رفته را نتوان یافت 

 

 

خیام

تصمیم

امروز تصمیم گرفتم همون دختر سابق باشم 

 

تصمیم دارم دیگه حداقل تا جایی که میتونم از دوستی با پسر کناره بگیرم(یعنی میتونم !!!) 

 

گوشیمو از سایلنت برداشتم .اینجوری بنظر خیلی راحت ترم

 

دوسدارم دغدغه های ذهنم تغییر کنه.دوسندارم دیگه انقدر حس تنهایی و نیاز به حضور یکی 

  

بکنم.فکر میکنم دوستی واسه من عوارض و مضراتش بیشتر از فوایدشه برعکسه اونچه که فکر 

  

میکردم. 

یجورایی از تموم شدن رابطم خوشحالم .شایدم خدا هنوز دوسم داشته ...

خودسازی

 

امروز تونستم تا این ساعت به کسی اس ندم و نزنگم...به هیچ کس حتی دوستای دخترم،لیلا،هاجر ..

بجز اینکه صبح فرزانه چنتا اس داد و زنگید و واسه بیمارستان، اینکه کدوم بخش و چه ساعتی باشیم هماهنگ کرد.

دارم تمرین میکنم،خودسازی میکنم،میخوام به تنهایی اداپته شم ،میخوام یه دختر سفت و سخت و محکم شم،میخوام مستقل شم!یعنی میشه خدایا...

خیلی دلم گرفته ،خیلی دپم ...خدا کنه این روزا هر چه سریعتر سپری شه !خیلی حس بلاتکلیفی دارم انگار نمیدونم چی درسته چی غلطه !نمیدونم چی میخوام از زندگی !!